جدول جو
جدول جو

معنی تلخ ابرو - جستجوی لغت در جدول جو

تلخ ابرو
(تَ اَ)
آنکه دارای ابروی گره دار و پرچین باشد. (ناظم الاطباء). تلخ رو. تلخ جبین. (آنندراج). رجوع به تلخ رو شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
تندمزاج و درشت رو. (ناظم الاطباء). تلخ ابرو. تلخ جبین. (مجموعۀ مترادفات) (بهار عجم) (آنندراج). کنایه از ترشرو و بی دماغ..... (از بهار عجم) (از آنندراج) :
به تلخ رو مکن اظهار تنگدستی خویش
که از طپانچۀ بحر است روی مرجان سرخ.
صائب (از آنندراج).
به دریا می شود از بازگشت آبها ظاهر
که هرکس مرجع خلق است باید تلخ رو باشد.
وحید (ایضاً)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تلخ رو
تصویر تلخ رو
تند مزاج و درشت رو
فرهنگ لغت هوشیار
تندمزاج، ترشرو، بدعنق، بدخو
فرهنگ واژه مترادف متضاد